سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش برای کسی که بدان عمل می کند، مایه رشد است . [امام علی علیه السلام]

دلایل شکست میرحسین در انتخابات

انسان هاى سیاسى بعد از هر شکستى که در مسیر رسیدن به قدرت، متحمل مى شوند دو راه را براى آینده سیاسى خود برمى گزینند:1-دورى همیشگى از قدرت 2- آسیب شناسى رفتار و برنامه هاى انتخاباتى. مورد دوم زمانى صورت مى گیرد که فرد یا حزب مربوطه قصد بازگشت مجدد به صحنه سیاسى را دارد بنابراین تلاش مى کند از مسیرى حرکت کند که منجر به جلب اعتماد عمومى شود. طبیعتاً رفع عیوب شکست پیشین بخشى از حرکت به سمت آینده است؛ مهندس موسوى نیز از این قاعده مستثنى نیست. یا براى همیشه سیاست را ترک مى کند و به هنر و نقاشى و استادى مى پردازد یا با بازسازى خود مجدداً به صحنه برمى گردد. به نظر نگارنده موارد ذیل علل اصلى ناکامى و عدم موفقیت ایشان در انتخابات ریاست جمهورى خرداد 1388 شد که اگر به بررسى و اصلاح آن نپردازد، قطعاً مسیر آینده را ناکام تر مى پیماید.

                                            
1- عدم شناخت از جامعه خویش
میرحسین حقیقتاً نگرش، مطالبه و بدبینى هاى ملت را درست نمى شناخت. باید باور کنیم که واقعاً میرحسین این 20 سال به معنى واقعى کلمه تعطیل بوده است و به رغم حضور هشت ساله در رده هاى عالى قدرت از هوش سیاسى لازم برخوردار نیست. دلایل این امر به شرح ذیل است.

1-1- انتخاب رنگ اهل بیت به عنوان نماد
احتمالاً میرحسین شنیده بود یا پذیرفته بود که یکى از دلایل اقبال مردمى به خاتمى سیادت وى بوده است؛ از طرفى میرحسین مردم ایران را بسیار عامى و خداى نکرده خرافى فرض کرده بود. زیرا در نخبگان و تحصیلکردگان جامعه رنگ سبز و یا هر نماد دیگرى نشانگر منزلت، کارآمدى و صلاحیت حکومتدارى نیست و رنگ مذکور نمى توانست محرک آنان باشد. براى توده مردم نیز این رفتار بدون صغرى وکبرى باقى ماند، عامه مردم از معدود کسانى که این رنگ را مستمر استفاده مى کنند تصویر مثبتى ندارند.
اکنون این رنگ توسط کدام دسته از سادات استفاده مى شود؟ در جامعه نیمه مدرن ما رنگ سبز چه مفهومى را براى کسب اعتماد منتقل مى کند؟ رنگ سبز نشانه تقوى است؟ نشانه مدیریت است؟ نشانه پیروى از خط امام است؟ نشانه حمایت از مستضعفین است؟ هیچ یک از این سؤالات با پاسخ مواجه نشد. از قضا طبقات اجتماعى متمایل به موسوى کمتر به این مسائل توجه دارد. رنگ سبز به عنوان نماد اهل بیت در روستاها طرفدار بیشترى دارد. اما چرا حدود 80 درصد روستاییان ایران به احمدى نژاد راى دادند، پس عدم شناخت میرحسین از جامعه خویش موجب انتخاب رنگ سبز و توقع راى آورى در پرتو آن شد که این اشتباه در انتخابات به اثبات
رسید.

1-2- عدم شناخت از جایگاه اجتماعى خاتمى
میرحسین با صراحت به همراهى خاتمى با خویش افتخار مى کرد، عکس مشترک منتشر مى کرد و در تلویزیون او را دکتر خطاب مى کرد و خاتمى نیز با جلسات مختلف و سخنرانى هاى مختلف براى راى آورى وى تلاش مى کرد. میرحسین بر این باور بود که خاتمى در نزد مردم همان خاتمى 22 میلیونى خرداد 1380 است و تاثیر اقدامات دولت فعلى و تغییر ذائقه جامعه را درک نکرده بود. حضور میدانى مردم در استقبال از خاتمى در اصفهان و مشهد موجب ارتقاى توقع ایشان نسبت به اقبال عمومى مى شد که این نیز اشتباه است زیرا در فرآیند دموکراسى حضور میدانى و خیابانى نمى تواند ملاک انتخاب شدن باشد. بنابراین میرحسین خاتمى را به عنوان یک پشتوانه و یک سرمایه اجتماعى مى پنداشت که نتیجه آن عکس شد و راى ایشان از دست رفت.

1-3- عدم شناخت از جایگاه اجتماعى آیت الله هاشمى رفسنجانى
اگرچه هاشمى در انتخابات ریاست جمهورى 1384 حدود 10 میلیون راى آورد و در خبرگان رهبرى سال گذشته راى اول تهران را کسب کرد، اما آن راى در حد انتخاب رئیس جمهور نبود؛ خود ایشان در سال 1372 با 10.5 میلیون راى رئیس جمهور شد، حال آنکه آیت الله خامنه اى 12 سال قبل از آن (مهر 1360) با 16میلیون راى به ریاست جمهورى برگزیده شد. هاشمى اگرچه جزو پیشکسوتان انقلاب اسلامى است اما به هر دلیل که مورد بحث این نوشتار نیست در طبقات فرودست اجتماعى فاقد پایگاه اجتماعى است و کجى مثبت راى طبقات پایین اجتماعى نسبت به طبقات بالاى اجتماعى اثرگذارتر و برتر است. میرحسین این تحلیل را از شرایط نداشت. بنابراین از هاشمى مى خواست که از او حمایت علنى کند. هاشمى حمایت علنى نکرد که اگر این اقدام را مى کرد میرحسین اکنون نیز وضع بدترى داشت، اما همین که میرحسین متهم به یکى بودن با هاشمى شد و اسپانسرهاى وى نیز به خاندان هاشمى ارجاع داده شد با ریزش راى مواجه شد.

1-4- عدم شناخت از جایگاه گروه هاى سیاسى همچون مجاهدین، مشارکت و نهضت آزادى:
میرحسین ابایى نداشت که اعضاى مجاهدین و مشارکت طراحان عملیات روانى وى باشند، با او همراهى کنند و مشاوره بدهند؛ میرحسین ابایى نداشت که مخالفان فکرى و مبنایى امام را «دوستان قدیمى بداند که با هم اختلاف دارند» بنابراین به هر جمع و دانشگاهى که وارد مى شد درباره این سه گروه از وى سؤال مى شد. ایشان نیز با جواب هایى دو پهلو ابراز برائت نمى کرد و حتى نهایتاً عصبانى شد و اعلام کرد:« اگر هزار بار هم بپرسید همین پاسخ را مى دهم». این عدم شناخت موجب پسرفت راى ایشان در بین نیروهاى انقلاب شد و رفته رفته ایشان در حوزه تجدید نظرطلبان جا افتاد.

1-5 - عدم جذابیت شعارهاى مطروحه
برخى از شعارهاى اصلى میرحسین فاقد پشتوانه مردمى بود؛ یعنى مطالبه اکثر مردم جامعه نبود لذا تحرک اجتماعى را به وجود نمى آورد؛ به طور مثال چند درصد مردم جامعه ما، نبود رادیو و تلویزیون خصوصى را یک مشکل اصلى زندگى مى دانند؟ چقدر از مردم، مخالف گشت هاى ارشاد نیروى انتظامى هستند؟ چند درصد مردم حمایت از آرمان فلسطین و حزب الله را مشروط مى دانند؟ مردمى که برنج را هر کیلو پنج هزار تومان خریدند چطور باور کنند که واردات برنج اشتباه بوده است؟ ملتى که امسال عید در سراسر کشور پرتقال را 550 تومان تهیه کردند و نظارت بى نظیر دولت را به نظاره نشستند چطور مى توانند باور کنند که واردات میوه موجب نابودى میوه هاى داخلى شده است؟ بنابراین شعارهاى میرحسین جذاب نبود و وجهه سلبى محاورات و نقدهایش بسیار گسترده و وجهه ایجابى آن بسیار ضعیف بود.

1-6- بى اطلاعى از اقدامات دولت در نقاط دوردست کشور:
میرحسین یا نمى دانست یا مى دانست و باور نمى کرد که دولت در روستاها «کار ویژه» کرده است، تا حدودى طعم عدالت را چشانده است، به نامه هاى اکثر مردم پاسخ داده است، لذا سهام عدالت را گداپرورى خواند اما در آخرین نطق تلویزیونى که متوجه ریزش راى خود شده بود، در جهت رفع نگرانى این طبقه، بر استمرار سهام عدالت تاکید کرد. این تاکید در آخرین روزها و در پس آن همه نقد، توسط مردم به تاکتیک انتخاباتى تعبیر شد و مردم آن را به حساب برنامه و اعتقاد میرحسین نگذاشتند.

2- رفتارهاى دوپهلو
دو پهلوگرایى در عرصه سیاسى ایران هیچ موقع منجر به موفقیت نشده است؛ مردم رومى روم یا زنگى زنگ را مى پسندند. جناب آقاى هاشمى، محسن رضایى، حجت الاسلام رى شهرى از جمله افرادى هستند که در مسیر میانه حرکت کردند و این میانه گردى فاقد جذابیت است. انگیزه به میدان آمدن مردم و رد یا تایید آنان در فضاى دوقطبى شکل مى گیرد. میرحسین در اولین روزهاى اعلام حضور، به دعوت انجمن اسلامى دانشگاه تهران در این دانشگاه نطقى کاملاً دوپهلو را بیان داشت: «اصلاح طلب اصولگرا هستم»، «مردم شهدا را دوست دارند در عین حال دوست ندارند روزنامه ها بسته شود»، «مردم روحانیت را دوست دارند اما دوست ندارند روحانیت دولتى شود» لذا توضیح نمى داد «روحانیت دولتى» در نظام اسلامى یعنى چه. مردم که مى دانند حوزه هاى علمیه همچنان مستقل عمل مى کنند، روحانى دولتى یعنى چه. آیا منظور سکولارسیم است یا... لذا این دوپهلو گویى جذابیت میرحسین را کاست.

3- تصویر «فراخود» از خود
میرحسین با ارجاع شخصیت خویش به دوران 8ساله نخست وزیرى، خود را صاحب گل طلایى مى پنداشت که جنگ و جامعه را همزمان اداره کرده است. لذا درباره حد و اندازه خویش در جامعه امروز ایران دچار توهم بود؛ او متوجه نشد که جوانان امروز نتوانستند پلى بین دیدگاه هاى دهه 60 ایشان با برنامه دهه 90 ایشان برقرار کنند. نوع نگاه ایشان به اجراى اصل 44 که در مناظرات عنوان نمود به این موضوع کمک کرد که میرحسین نتوانسته است روح خود را به دهه 90 منتقل کند، لذا فکر مى کرد مردم او را شخصیتى فرا اسطوره اى مى پندارند که بدون زحمت و با حداقل تبلیغات مى تواند بر کرسى قوه مجریه بنشیند و اعلام مى نمود من هزینه اى ندارم و کسى هم عکس مرا چاپ نکند، اما در اواسط راه فهمید جوانان وى را نمى شناسند لذا حجم تبلیغات و هزینه هاى سنگین ملموس گشت که دیگر نتیجه اى را در بر نداشت.

4- نداشتن نشاط طبیعى و ذاتى
از میرحسین نشاط ساطع نمى شد؛ یا این نشاط اصلاً وجود نداشت یا ایشان در تظاهر آن عاجز بود لذا بسیار خسته به نظر مى رسید، بسیار عاقل و کم احساس جلوه مى نمود، بر عقلانیت زیاد تاکید مى کرد و این رویه جوانان را در شعاع دایره ایشان جاى نمى داد. بسیار سرد صحبت مى کرد و نواخت کلام انسجام لازم را نداشت.

5- نداشتن بیان سلیس

6- ضعیف ظاهر شدن در مناظره

7- نبود تجربه انتخاب شدن در هیچ سطحى
به رغم انجام 30 انتخابات در کشور میرحسین در هیچ انتخاباتى به عنوان نامزد نبوده است لذا تست اجتماعى آنگونه که براى مقام معظم رهبرى، هاشمى، خاتمى، احمدى نژاد، توکلى، معین، کروبى و... اتفاق افتاد براى میرحسین اتفاق نیفتاد؛ از طرفى ایشان خصوصاً طرفداران ایشان وى را نخست وزیر امام مى نامیدند اما این ارجاع به امام نیز کارگر نشد، زیرا همه مى دانستند و درک مى کردند که امام که نخست وزیر نداشت، این رئیس جمهور بود که نخست وزیر داشت. نخست وزیر مشروعیت خود را از رایى مى گرفت که مردم به رئیس جمهور داده بودند، بنابر این اگر میرحسین به نخست وزیرى رهبر فعلى (رئیس جمهور اسبق) تاکید مى کرد، هم حرف درستى را اعلام داشته بود هم مشتاقان رهبرى را بیشتر متوجه خود مى کرد. لذا میرحسین هیچ موقع محک اجتماعى در قالب دموکراسى را تجربه نکرده بود و توهم ایشان نسبت به جایگاه اجتماعى خویش بیشتر شبیه به «هاله ذهنى» بود؛ البته امام از دولت ایشان حمایت مى کرد و ایشان از تشویق و توبیخ امام برخوردار بود اما براى رسیدن به قدرت، محک اجتماعى را تجربه نکرده بود.امید است ایشان با اصلاح موارد مذکور بتواند در صف یاران انقلاب قرار گیرد و همگان نیز او را محترم بشمارند. شرط بازسازى اجتماعى ایشان قانون گرایى و حرکت در پشت سر رهبرى در حال حاضر است.


 
نوشته شده توسط: حمزه |  سه شنبه 88 تیر 2  ساعت 5:40 عصر 

    نوشته های پیشین
دل نوشته هایی به مناسبت هفته بسیج
اضطراب و درمان آن
ناگفته های یک وهابی از شیعه شدنش
مدتی این مثنوی تاخیر شد ...
تشریح سه ضلع بازیگردان 18 تیر
نیویورک تایمز: تنگه هرمز و آزمایش موشکی اولین گامهای محکم ایران
بهار عربی بهار اسلامی شد/این خاورمیانه، اسلامی و از اسرائیل متنف
ایران 13 سال زودتر از چشم انداز به مقام علمی اول منطقه رسیده است
اجرای فاز اول هلیکوپتر ملی با 10میلیارد سرمایه/ طراحی پلت فرم خو
پیش به سوی انسانیت:
یک پند مهم ، خشم مگیر !
خواستگاری با جعل عنوان ...
از وال استریت صدای ربنا می آید !
قتل به خاطر یک نگاه !
مرد شیطان صفت در کمین دختربچه مدرسه ای !
[همه عناوین(218)]